۱۳۹۴ فروردین ۲۴, دوشنبه

روش تأویلی حکیم سهروردی در بازخوانی متن قرآن

احمد علویحکیمان و عارفان هرکدام در چارچوب دیدمان و روش ویژه خود تلاش کردند تا متن قرآن و سایر متون دینی را با تکیه بر تجربه خود از زمانه و زمینهٴشان، تأویل کنند. تأویل هر کدام از این گروهها طبیعتاً تنها یکی از تأویلهای گوناگونی بود که تا زمان آنها عرضه شده بود. ناسازگاری در میان تأویلهای آنها و تأویلهایی که مثلاً از سوی فقیهان یا اهل نقل و روایت مطرح شده بود، کم نبود.روشن است اگر حکیمان و عارفان دستاوردهای تأویلی پیشینیان را کامل و متناسب با زمانه خود میدیدند، نیاز به تأویل جدیدی احساس نمیکردند. نوآوری این اندیشمندان البته بدون مخاطره و دشواری نبود. نوآوریها معمولاً در ابتدا با چالش اندیشههای پذیرفتهشده و مسلط زمانه روبرو میشدند اما به تدریج و با فرونشستن امواج چالشهای نخستین، کلیت یا بخشی از آن نوآوری پذیرفته میشود. البته گاه آن نوآوری به بخشی از اندیشه مسلط زمانه هم تبدیل میشد. اینجاست که خود آن اندیشه که زمانی بدیع و نوآورانه محسوب میشد، با گذشت زمان توانایی انطباق خود با تحولات روزگار را از دست میداد، ممکن بود در مقابل نوآوری جدید مقاومت نشان دهد.در همین فرایند پیدایش، پویش و فرسایش حکمت اسلامی و اندیشه دینی است که سهرودی نیز مانند گذشتگان و معاصران خود تلاش کرد تا با تأویل متون دینی و بهطور اخص قرآن، فهمی که به گمانش مناسبتر بود را عرضه کند. در این مسیر است که پیشفهمهای نظری او و بهطور خاص پیشفهمهای متافیزیکی او بر سبک تأویلی او سایه افکنده و آن را هدایت میکند.در ادامه این نوشته، کوشش آن است روش تأویل متن دینی سهروردی با توجه به پیشفهمهای او به بررسی گذارده شود.شهابالدین یحیی سهروردی، ۵۴۹ – ۵۸۷ ق / ۱۱۵۴ – ۱۱۹۱ م (تصویر خیالی)شهابالدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شیخ اشراق (۵۴۹ – ۵۸۷ ق / ۱۱۵۴ – ۱۱۹۱ م) بنیانگذار گرایشی است که به مکتب اشراق معروف شده است. رنگینکمان آثار نظری او البته از نگاه نوافلاطونی تهی نیست ولی تأکید بر مفهوم نور در آثار سهروردی متأخر بیشتر جلوه میکند. این گرایش از سوی خود حکیم سهروردی علمالانوار یا فقهالانوار هم خوانده شده است (شهرزوری، ۱۳۸۰، ص...

ادامه خبر


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر