۱۳۹۳ اسفند ۲۲, جمعه

جادههای فروپاشی

نوربرت هومِلت/ترجمه: فرهاد سلمانیاندر شعرهای گئورگ تراکل (۱۸۸۷-۱۹۱۴) زیبایی بیمارگونه و یأسی عمیق به چشم میخورد که در ژرفای روان انسان حک میشود. در میان صدها هزار تن از مردان جوانی که در روزهای اوت سال نحس ۱۹۱۴ در اروپا به میدانهای جنگ اعزام شدند، بسیاری به نامههایشان از جبهه شعری نیز ضمیمه میکردند.گئورگ تراکل (۱۸۸۷-۱۹۱۴)به همین ترتیب، مردم پشت جبهه نیز میهنپرستیشان را برای سربازان در قالب شعر بیان میکردند و به این ترتیب احتمالاً تنها در آلمان، در سال نخست جنگ جهانی اول حدود سه میلیون شعر نوشتهاند. از میان همه آن سطرهای گاهبهگاه که امروز شاید کارکردشان یادآور پیامهای توییری باشد، چیز زیادی جز تعداد بالای آنها باقی و در یاد نمانده باشد.اما وضع در مورد معدود سطرهای باقیمانده از گئورگ تراکل، مسئول داروسازی ۲۷ ساله در بخش درمانی از امپراتوری اتریش-مجارستان آن زمان، متفاوت است. سطرهایی که او در سپتامبر ۱۹۱۴ بعد از «نبرد گرودک» در شرق گالیسیا (اوکراین امروزی) یادداشت کرد:شباهنگام جنگلهای پاییزی طنینافکنانداز سلاحهای مرگبار… همه جادهها به تعفن سیاه میرسندسایه خواهر میان بیشه خاموش میلغزداین سطرها از «گرودک»، آخرین شعر تراکل، نه تنها در گزیدههای ادبی به چشم میخورند، بلکه در یاد میمانند و کسی که یک بار آنها را خوانده باشد، آسان آنها را از یاد نمیبرد.شوخی رفیقانتراکل در ۲۴ اوت ۱۹۱۴ با یک گروه فوریتهای پزشکی شهر اینسبروک به جبهه آمده بود. دوست و مشاور او لودویگ فون فیکر که در دوهفتهنامه فرهنگی «برِنِر» از سال ۱۹۱۲ مرتب کارهای جدید تراکل را چاپ میکرد، به یاد دارد که شاعر آن روز وقتی سوار واگن بزرگ دامکش راهی جبهه میشده، شاداب بوده و گل میخک سرخرنگی هم به کلاهاش زده بوده که هنگام وداع مدام تکان میخورده است.گئورگ تراکل و شادابی؟ چنین حالتی مسلماً بیعلت نبوده است. گرفتگی همیشه در حالت عادی هم در چهره او مشخص بود، بهویژه که در کارش به عنوان داروساز حتا خود او نیز داروهای مخدر در دسترساش را مصرف میکرد. تصویرهایی از او نیز گواهی این ویژگی هستند، برای نمونه عکسی که تراکل را مهمانی سرگردان، ایستاده در تفریحگاه ساحلی ونیز نشان میدهد، آن هم یک سال پیش از آغاز جنگ جهانی اول: ساعتی در آفتاب...

ادامه خبر


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر