۱۳۹۳ آذر ۱۱, سه‌شنبه

روشنفکر در قرن بیست و یکم - شکوه ميرزادگی

روشنفکر امروز، علاوه بر اینکه همه ی خواست های روشنفکران گذشته را با خود حمل می کند، موظف است تا مسایل مهم دیگری را نیز به آن اضافه کند. روشنفکری امروز بدون ایستادن در مقابل تبعیض (در همه ی اشکال اش) معنایی ندارد؛ امیل زولا، نویسنده ی بزرگ فرانسوی، در اواخر قرن نوزدهم (1897)، همراه با سیصد تن از شعرا و نویسندگان و فلاسفه، نامه ای را تحت عنوان «من متهم می کنم» خطاب به رییس جمهور فرانسه نوشت. این نامه که در حمایت از «دریفوس»، یک ارتشی متهم به جنایت و مخالفت با حکم ناعادلانه دادگاه در مورد او، نوشته شده بود، علاوه بر این که جان این مرد را از مرگ نجات داد، پدیده ای به نام Intellectual یا روشنفکر را در فرهنگ اروپا و سپس در همه ی جهان به عنوان عنوانی قابل احترام مطرح ساخت.از آن زمان تا کنون، در فرهنگ های مختلف جهان تعریف های متعددی برای روشنفکر و مفهوم روشنفکری وجود داشته است؛ چه با نگاه چپ و مارکسیسم و چه با نگاه دموکراتیسم و لیبرالیسم غربی. این تعریف ها با وجود همه ی تفاوت ها و گاه حتی تضادهایی که در آن ها بوده، حداقل بر یک اصل واحد توافق داشته اند و آن اینکه: «روشنفکر انسانی است متجدد، نوگرا، امروزی، ضد ارزش های کهنه و بازدارنده، و معترض و حساس در مقابل تبعیض ها و بی عدالتی ها». در گذشته، و تا همین چند دهه قبل، روشنفکر تنها به گروه کوچک و محدودی از نویسندگان، یا فلاسفه و اندیشمندانی دلسوز انسان گفته می شد که به کار فکری مشغول بودند و جامعه از افکار و ایده های آن ها، چه مستقیم و چه غیر مستقیم، متأثر می شد. نگاهی ساده به تاریخ معاصر جهان به ما می گوید که در بیشتر حرکت های آزادی خواهانه ای که به بهتر شدن وضعیت مردمان انجامیده، این روشنفکران بوده اند که حرکتی مؤثر را برای تغییر آغاز کرده اند. نمونه ی روشن اين حرکت در سرزمین خودمان جنبش مشروطه است و ما بزرگترین جهش های تاریخ معاصرمان را در آن روزگاران داشتیم. در آن زمان نود درصد مردمان ايران بی سواد...

ادامه خبر


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر