این مطلب در کتابی به نام « ما شارلی هستیم » که اخیرا در پاریس انتشار یافته و حاوی 60 نوشته از شصت نویسنده ، فیلسوف و روشنفکر فرانسوی است ترجمه شده است. بــر عـلیــه خــداژرار موردیـلا / ترجمه : م.سحربرای آن که به روشنی گفته باشم ، شارب ، اُنوره ، ولینسکی ، کابو ، تیگنوس که در دفتر شارلی ابدو کشته شدند دوستان من بودند.ما سالیان درازی را همراه بایکدیگر کار کرده بودیم، انتشارداده بودیم ، مبارزه کرده بودیم ، شام و نهار خورده بودیم افشاء کرده بودیم ...بنا بر این من در اینجا به هیچ وجه نمی توانم مدعی بی طرفی باشم .از انجا که نویسنده و سینماگرهستم، خوش دارم که روی واژه ها و تصویر ها مکث کنم.اولین کلمه ای که می خواهم روی آن توقف کنم واژۀ «سوء قصد» است. واژه ای که رسانه ها از چهارشنبۀ گذشته (7 ژانویه) تا اکنون پی در پی در دهان ها قرقره می کنند.من بر آنم که این واژه کاربُرد نابجایی یافته است. تروریسم ، کور است و بمب گذاران برای این می کشند که قصد کشتن دارند بی آن که نگران هویت قربانیان خود باشند ، زیرا از نظر آنان ، آنچه که درخور اهمیت است نه هویت کشته شدگان که تعداد آنان است.روزنامه نگاران و تصویرگران شارلی ابدو قربانیان یک سوء قصد نبوده اند بلکه آنان را به نام و نشان اعدام کرده اند.از این رو اینجا اعدام است که مطرح است: یک اعدام سیاسی و چون نیک نظرکنیم اعدامی شبیه به قتل ژان ژورس ، او هم روزنامه نگار بود . او هم مدیر یک نشریه بود.اینها شیوه های فاشیستی اند که گفتارهای مذهبی یا ناسیونالیستی چیز دیگری به جز صورتک های مصنوعی برای آنها به شمار نمی آیند.این را می باید به صدای قوی و بلند اعلام داشت که روزنامه نگاران شارلی ابدو اعدام شده اند ، نه به وسیلۀ مسلمانان ، نه به وسیلۀ اسلامیست ها ، بلکه به وسیلۀ فاشیست ها.دشمنان ما نه مسلمانند و نه اسلام ، دشمنان ما...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر