۱۳۹۳ بهمن ۲۰, دوشنبه

سینمای ترنس مالیک، اندیشه‌ورزی به جای داستان‌پردازی

"جام‌های شوالیه"، آخرین فیلم ترنس مالیک با حذف کامل روایت داستانی، تماشاگر را به تأمل درباره هدف و معنای زندگی فرا می خواند. در دنیای این کارگردان غنای تصویری و ارزش بصری به جای بیان روایی نشسته است. ترنس مالیک که امسال با فیلم «جام‌های شوالیه» به برلیناله آمده، از خلاق‌ترین سینماگران آمریکاست. در فیلم آخر او همان سبک و اسلوب دو فیلم قبلی او یعنی «درخت زندگی» و «به سوی شگفتی» به کمال بیشتری رسیده است. در این سبک، که برخی آن را پسامدرن دانسته‌اند، از عنصر روایت خبری نیست. یکپارچگی و ترکیب فیلم نه از پیرنگ و داستان بلکه از پیوند درونی پلان‌های فیلم پدید می‌آید و این درست هم پیوند با بینش هنری فیلمساز است. مالیک به داستان‌گویی به معنای سنتی آن پای بند نیست. یافتن پیوندی سرراست و «منطقی» در سیر سرگذشت‌ها و روال سرنوشت‌ها را ناممکن می‌داند. او زندگی را نه چون سیری یکدست بلکه تکه پاره‌هایی پراکنده می‌بیند که نباید از آنها معنایی یکدست و همخوان و نهایی انتظار داشت. زمان نیز در فیلم های او کارکردی تازه دارد و از هر قید و بندی رها شده است. زمان «روایت» سیر متصل و منطقی ندارد، بلکه توالی لحظه‌های مقطع و کنش های بریده است. این سینمای منحصر به فرد قصه یا داستان نمی‌گوید، بلکه به سادگی شرح احوال یا گزارشی از موقعیت‌های پراکنده است که با تصاویری بی‌نهایت موثر و گیرا بیان می‌شود که بالاترین هدف آن رسیدن به زبانی ناب و بدون حشو و زواید روایی است. سبک فیلم را شاید بتوان تأمل یا اندیشه‌ورزی سینمایی دانست. این سینما با تصویر می‌اندیشد، بیننده را به تأمل وا می‌دارد و با او گفت‌وگویی فلسفی برقرار می‌کند. ساختار فیلم "جام شوالیه‌ها"، اثر تازه‌ی مالیک برش‌ها یا فصل‌هایی از زندگی هنرمندی نه چندان موفق به نام ریک است با نقش‌آفرینی کریستین بیل. او نه تنها از یافتن معنا یا هدفی برای زندگی خود ناتوان است، بلکه آن را از بنیاد فاقد پیوند و انسجام می‌بیند. هر فصل فیلم می‌تواند برای خود مستقل یا یک فیلم کوتاه فشرده باشد که هر تماشاگر را به معنا یا تأویلی برساند اما از کل دلالت‌های معنایی نمی‌توان به برداشتی یکه یا نهایی رسید. برای...

ادامه خبر


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر